- در روز قدس، یکی از کسانی که دست اندر کار تولید و پخش برنامه های تلویزیونی است؛ به من خبر داد که به همه عوامل تلویزیونی شبکه های مختلف اطلاع داده شده که بدون مجوز مخصوص (مجوزی که احتمالاً برای هیچ کس صادر نشده)، حق رفتن به پشت بام ساختمان های بلند را برای تصویر گرفتن از جمعیت حاضر ندارند. و اخطار جدی داده بودند که تیراندازان حاضر بر این ساختمان ها، هر کسی را که روی پشت بام ها برود؛ هدف قرناسه (یک تفنگ دوربین دار روسی که در زمان جنگ توسط تک تیراندازهای عراقی استفاده می شد) قرار خواهند داد. آیا واقعاً تک تیراندازانی در آن روز روی بام ها برای شلیک به تصویربرداران مستقر شده بودند؟
- از حدود دو هفته قبل از راهپیمایی روز قدس تا آخرین ساعات پیش از برگزاری آن، سپاه و نیروی انتظامی از طریق صداوسیما و مطبوعات وابسته، مرتب به مردم اخطار می دادند که نیروهای نظامی و امنیتی در تمامی مسیرها مستقر هستند تا در صورتی که کسانی به قصد سوء استفاده از فضای تظاهرات، شعارهای سیاسی غیرمتداول سر دهند؛ با آن ها برخورد شدید صورت گیرد. آیا جوّی که ساخته شد؛ با آن چه که ما در واقعیت در آن روز دیدیم؛ یکسان بود؟
- پس از انتخابات، در گیرودار جریاناتی که پای مراجع قم را به موضوع باز کرد و برخی از آنان، برخلاف رویه متداول به مخالفت صریح و یا تلویحی با آن چه که مطلوب و خواسته حکومت بود؛ پرداختند؛ ملاقات هایی با برخی از آنان صورت گرفت که آنان را از هر نوع مداخله در امور سیاسی بر حذر می داشت. این ملاقات ها از نوع ایجاد ترس در برابر مسائلی بود که پیش روی جامعه قرار داشت و حضور علما و مراجع در مسیر آن، می توانست عاملی تعیین کننده باشد. در یک کلام، آنان را از چیزهایی مثل فراگیری اشوب و احتمال آسیب به جامعه و کشته شدن مردم بی گناه و هر چیز دیگیری که بتواند آنان را فریب بدهد و از هر اقدام مؤثری بازدارد؛ می ترساندند. آیا واقعاً چنین ترسی موضوعیت داشت؟
حقیقت آن است که شعار (النصر بالرعب؛ پیروزی در سایه ارعاب و وحشت)، پیوسته از سوی حکومت مورد استفاده قرار می گیرد. در روز قدس احتمالاً هیچ تیراندازی روی ساختمان ها مستقر نشده بود؛ اما این اخطار برای این بود که هیچ کس تلاش نکند از جمعیت اندک مردمی که برای نماز و شعار دادن به نفع حکومت در صحنه حاضر شده بودند؛ تصویر بگیرد. و بدین وسیله، راه برای استفاده از تصاویر آرشیوی سال های قبل باز باشد.
برای کنترل جمعیت معترضان در راهپیمایی هم، آن ها امکان استفاده فراگیر از نیروهای امنیتی را نداشتند؛ چون اصولاً شرایط اقتضا نمی کرد که نیروی فراوانی را به خیابان ها بیاورند. اما مردم را بشدت ترساندند تا معترضین در حداقل ممکن به خیابان ها بیایند. هر چه کمتر بهتر. آنان قبلاً جمعیت چند میلیونی مردم معترض را در روز 25 خرداد دیده اند و به خوبی می دانند که اگر همه آنان که به شرایط موجود اعتراض دارند؛ به خیابان ها بیایند؛ حکومت جایی برای باقی ماندن نخواهد داشت. بنابر این همه تلاش شان را بکار می گیرند که این "همه" دیده نشوند.
در مورد مراجع و روحانیت و همه موارد مشابه هم همین تدبیر را بکار می گیرند؛ آن ها می ترسانند تا حداقل هزینه را بپردازند. کاری که باید نسبت به آن هشیار بود. بسیاری از مواردی که در برخورد با نیروهای امنیتی و نظامی مستقر در تظاهرات ها دیده می شود؛ برخورد بر مبنای ایجاد رعب و وحشت است. آن ها دراین چند ماه یاد گرفته اند که هر برخورد جدی و قطعی مثل شلیک و حتی ضرب و شتم و دستگیری برای آن ها هزینه های زیادی را تولید می کند. هر دستگیری پیامدهای فراوانی دارد و هر جسدی که در این ماه ها روی دست شان ماند؛ هزار گرفتاری و مسئله بوجود آورد. تا آن جا که مجبور شدند به جای این که اجساد را یکی یکی تحویل خانواده هایشان بدهند و منتظر مراسم گرفتن و نگرفتن خانواده های آن ها و واکنش مردم بمانند؛ آن ها را یک جا و شبانه در بهشت زهرا دفن کنند؛ که البته آن هم بی عواقب و نتیجه نماند و نخواهد ماند.
جنبش سبز باید بداند که حکومت علاقمند و قادر به پرداخت هزینه های سنگین بیشتر از این، برای بقای خودش نیست و به همین دلیل تلاش می کند تا با حداقل هزینه، مردم را از عکس العمل های اعتراضی خود بازدارد. بنابر این از تهدیدات رعب انگیز باید نهراسید و گام به جلو نهاد. راه برای قدم های بعدی از گذشته بازتر شده است. انشاء الله.